قسمتی از این پُست رو با لهجه بوشهری نوشتم :)
با آب سرد حموم کردن ،
خیلی به من انرژی میده ،
خیلی ، خیلی ، خیلی ...
از حموم اومدم بیرون ،
با انرژی گفتم سلاااااااام بوا ،
`` بوا یعنی : پدر ``
گفت سلام چاکرم ،
گفتم نوکرم ،
گفت اِمرو چطهری خویی؟
`` یعنی امروز حالت چطوره خوبی ؟ ``
گفتم خدا رو شکر خوبم ،
تو ، رو به راهی ، همچی اوکیه ؟
گفت مونم خوُم ،
`` یعنی : حالِش خوبه ``
پدر گفت که این صدای چیه توی حموم ؟
گفتم گوشیمه ، آهنگ گذاشتم ،
گفت کیه میخونه ؟ اینا چیه گوش میدی ؟
گفتم والا شادمهر ، صادقی ، هیراد ،
همه اینا داشتن الان می خوندن ،
ولی تا تو اومدی اونا تموم شد ،
ساسی شروع به خوندن کرد :/
گفت آهنگ باید اثر بذاره ،
گلپا با اون امکانات کم ، سال ها پیش اینو خونده :
گلپونه های وحشی دشت اُمیدم ، وقت سحر شد ،
خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد ،
گفتم احسنت ، ناز نفست ،
دوباره شروع کرد به خوندن :
گلپونه هااااا نا مهربانی آتشم زد ، آتشم زد ..
گفت : گلپاااا گوش بگیرااااا ، گفتم چشم :|
